مصائب میزبانی از مهمانِ خانه خان

سال‌ها قبل وقتی رتبه‌های کنکور فوق‌لیسانس را اعلام کردند تنها ساعتی پس از ابراز خوشحالی زیاد، دچار یک تردید جدی در انتخاب اولویت اولم بین دانشگاه تهران با یکی دیگر از دانشگاه‌های پایتخت شدم. چندروزی در فکر بودم تا اینکه دکتر احمدیان از اساتید نیکم را دیدم کسی‌که حسب اتفاق در هر دوی آن دانشگاه‌ها درس خوانده بود

پرسیدم دکتر چه کنم؟
گفت: یک روستا را در نظر بگیر، دانشگاه تهران شبیه خانه خان ده است و آن دانشگاه دیگر شبیه خانه یک فرد عادی!

با تعجب گفتم خب؟
ادامه داد: دانشجو شبیه مهمانی است که به روستا می‌رود اگر به خانه خان برود یک حال دارد و اگر در خانه دیگری را بکوبد حالی دیگر!

گفتم چطور؟
گفت: خانه خان هرروز خدا درش بر روی مهمان‌های مختلف از کبیر تا صغیر و از نامی تا عامی باز است و آمد و شد مهمان آنجا عادی، در نتیجه نه خیلی سخت می‌گیرند و غرق تشریفات و ندیدبازی می‌شوند و نه مهمانان دچار سختی و احساس تعذب.

و آن دیگری چطور؟
اما در خانه دیگر چون سالی یکبار مهمان می‌آید میزبانان آنچنان هول و دست‌پاچه می‌شوند که آخر سر هم خود دچار زحمت می‌شوند، هم مهمان گرفتار محنت و هم اتفاقات مهمانی تا مدت‌ها نقل محافل دیگر!

این خاطره را از آن روی گفتم تا گریزی زنم بر شرایط این روزها و بل سال‌های اخیر مملکت دچار قهقرا، مانده در انزوا و آلوده به فقرمان!

مملکتی که آمدن یک فوتبالیست نامدار چون رونالدو برای یک بازی در سطح درجه دوم و حتی سوم جهان، مقاماتش را دچار تشویش و دست‌پاچگی کرده، طوری که هر روز یک وزیر و یک مقام درباره‌اش حرف می‌زند!

وزیری می‌گوید به رونالدو اینترنت نامحدود و بی‌فیلتر می‌دهیم، دیگری تاکید دارد که رونالدو و خانواده‌اش باید اپلیکیشن‌های داخلی که اکثریت مردم خودمان هم از نصبش خودداری می‌کنند را نصب کنند، مقامی دیگر می‌گوید مسیر اتوبوسش را … !

خلاصه وقتی از یکسو رئیس‌جمهور مملکت سفر به چند کشور کوچک و متوسط آفریقایی را استراتژیک می‌داند و از سوی دیگر ایرانی که روزگاری یکی از شاه‌راه‌های جهانی جاده ابریشم بود حالا چه از کریدور شمال توسط چین و ترکیه و چه از کریدور جنوب توسط هند و عربستان و … دور زده می‌شود و اوضاع مملکت طوری است که بیشتر نخبگانش یا منزوی و یا در فکر مهاجرت‌اند تورمش خیلی بالا و ارزش پولش خیلی خیلی پایین است و …؛

متاسفانه طبیعی است که اوضاعش حکم همان خانه‌ای در ده را بیابد که وقتی سالی یکبار کسی در خانه‌اش را می‌زند، اینطور مقاماتش دچار دستپاچگی و آشفتگی می‌شوند و دست به دعا…!