دلم ترسید/به کجا می رویم؟
روایتی تکان دهنده از یک پدر که تعرض جنسی به دخترش در شهریورماه ۱۴۰۱ را شرح داده، تعرض به دخترش در بدترین شرایط جسمی، زمانی که بیمار بوده و دخترش براي “کمک” به اورژانس ۱۱۵زنگ می زند، آمبولانس می رسد و زن بیمار برای درمان به بیمارستان اعزام می شود.
روایت این جنایت زمانی آغاز می شود که این مادر به دلیل افت فشار در آمبولانس قرار گرفته و اعزام می شود، تکنسین اورژانس به اصطلاح “پرستار” که حیف است این عنوان مقدس بر روی او گذاشته شود از خلوت و تنهایی با بیمار سو استفاده کرده و اقدام به تعرض جنسی او می کند.
دردناکترین بخش این فاجعه زمانی است که فرد متجاوز متوجه عادت ماهیانه زن شده و این مساله مانع از طمع اقدام غیر انسانی اش نمی شود و از طریق …
راننده امبولانس نیز با همدستی او مسیر را طولانی تر کرده تا همکار شیطان صفت کارش را تمام کند و مسیر ده دقیقه را بیش از یکساعت طول می دهد.
بیمار به بیمارستان که می رسد نیمه بیهوش قضیه را به خانواده اش اطلاع می دهد و آنها هم اقدام به شکایت می کنند، بعد از یکسال این زن در سالگرد فاجعه ای که برایش اتفاق افتاده تاب این همه فشار روحی را نمی آورد و سکته می کند و دلش برای همیشه از این ماجرای هولناک آرام و چهره در نقاب خاک می برد، خواهر بزرگترش که ارتباط عاطفی شدیدی با او داشته خودکشی و یک عمر این خانواده را عزادار می کنند.
هیچکس منکر خدمات صادقانه پرسنل دلسوز و سخت کوش حوزه بهداشت و درمان توام با نگاه انسانی برای یاری رساندن به همنوعان و هموطنان نیست، مصداق این مساله در دوران کرونا اثبات شده که در خط مقابله برای درمان هموطنان ایستادگی و چندین تن از آنها با ایثار خود در این راه مدال شهدای مدافع سلامت به گردن آویختند.
اما روایت تکان دهنده تجاوز به این مادر در آمبولانس که به عنوان سومین حادثه ی تکرار شده، منتشر شده دل میلیونها ایرانی به ویژه زنان و دختران را به درد و وحشت آورده است.
نگارنده فارغ از قضاوت اینکه چرا برای این جنایت نهایت مجازات راننده و تکنسین آمبولانس ضربه شلاق و جابجایی محل خدمت تعیین شده، مهمتر اینکه معلوم نیست آیا بازهم پدری دیگر، مادری دیگر و یا همسری دیگر پرده از این وقایع تلخ برمیدارند یا نه؟
هنوز قلب ایرانیان برای مرگ غم انگیز “نیان” پر از درد است، دختربچه اهل بوکان در استان آذربایجان غربی که اوایل بهمن ماه امسال بر اثر آزار جنسی و شکنجه جان خود را از دست می دهد، یا دهها مورد دیگر از آزارهای جنسی که قربانیانی با مشکلات جسمی، روحی و غیره از آنها به جا مانده است.
اینجا باید به حال چه کسی دل سوزاند؟ به حال خودم به عنوان یک زن و مادر یک دختر که از این درجه از افول انسانیت تنم به رعشه درامده و ترس وجودم را گرفته ؟ به حال آن مادر که در بدترین حال ممکن و به فجیع ترین شیوه به او تجاوز شده؟ به حال پدر این خانواده که بخاطر این جنایت ۲ دخترش را از دست داده؟ بخاطر دختر این مادر که شاید هنوز علت کوچ ابدی مادرش را نمی داند؟ یا به حال نیان که قربانی شیطان صفتی شد و بازی کودکانه اش در این دنیا بیش از ۶سال دوام نیاورد؟ براستی به کجا پیش می رویم؟؟
آمار اخبار تعرض جنسی بویژه به زنان و دختران متاسفانه در جامعه کم نیست و این اخبار تنها مختص جنسیت زنان و یا گروه سنی خاص نیست، متاسفانه این مساله به کودکان و مردان و پسران و افراد متاهل نیز رسیده است.
وقتی تجاوز جنسی تنها به زنان محدود نمی شود اذهان به سمت بیماران جنسی هدایت می شوند، گروهی که تمایل تجاوز جنسی به کودک هستند و به عنوان “پدوفیلی ها” شناخته شده و مابقی این افراد نیز به نوعی دچار بیماری و اختلال روانی بوده که اقدام به تجاوز می کنند.
*متجاوزان جنسی عمدتا اختلال روانی دارند
یک روانشناس در این زمینه معتقد است: بسیاری از افرادی که اقدام به تجاوز جنسی می کنند ممکن است بیمارانی باشند که دچار اختلال روانی هستند، بویژه افرادی که دچار شخصیت ضد اجتماعی یا دگرآزاری (سادیسم ) بوده و از رنج دادن دیگران لذت میبرند و یا افرادی که دچار انحرافات جنسی نظیر اعتیاد جنسی بوده واقدام به این کار می کنند.
به گفته دکتر “زهرا همتی”، همچنین پژوهش ها نشان میدهد بسیاری از متجاوزان درکودکی مورد تجاوز قرار گرفته و در واقع با تجاوز به دیگران انتقام گذشته خود را می گیرند.
وی ادامه داد: همچنین بر اساس برخی تحلیلهای روانشناسی افرادی که دچار خشم فراوان هستند خشم خود را بصورت تجاوز به دیگران نشان می دهند و این افرادی خود عموما مورد خشونت و تجاوز قرار گرفته اند واز تجاوز به دیگران احساس گناه نکرده و به نوعی انتقام از تجاوز یا خشونتی است که خود در معرض آن بوده اند.
وی اضافه کرد: از طرف دیگر مسائل اجتماعی و فشارهای روانی، اجتماعی که افراد تحمل می کنند و حتی فضای مجازی و دیدن فیلمهای مستهجن (پورن) که رفتارهای جنسی غیر طبیعی و خشونت خیلی زیاد را در حین رابطه جنسی بصورت عادی نشان می دهد باعث تحریک برخی افراد به ویژه افرادی که دارای مشکلات روانی بوده، می شود و همین امر خشونت و تجاوز را در ذهن فرد آسان می کند.
به عقیده دکتر همتی، مصرف برخی داروهای اعتیاد آور و مخدر و… هم می تواند فرد را به نوعی از حالت عادی خارج و او را متوجه پیامدها و خشونتی که انجام می دهد نکند.
*پدوفيليايي ها را بشناسيم
وی همچنین در خصوص آزار جنسی به کودکان گفت: آزار جنسي كودك مقدمه اي براي تجاوز جنسي به او بوده و خانواده ها بايد از آسيب هاي هر دو موضوع كه بسياري از كودكان در معرض آن قرار داشته آگاهي كافي كسب كنند.
وی با اشاره به ضرورت آگاه سازي از اين نوع آسيب و پيامدهاي آن از خانواده ها خواست تا مساله آزار جنسي با تجاوز جنسي كودكان را تفكيك و آنرا درک کنند.
همتی تمايل جنسي به كودكان (به طور معمول زير 13 سال) را نوعي ناهنجاري و اختلال رواني عنوان كرد كه در آن فرد علاقه مند به رابطه جنسي به كودك بوده اگرچه ممكن است اين رابطه از نوع آزار جنسي چه بصورت ذهني و عيني و چه بصورت فعاليت جنسي فيزيكي نمود پيدا كند.
وی با بيان اينكه بر اساس تحقيق هاي انجام گرفته عمده پدوفيلي ها مرد هستند، گفت: بر اين اساس چهار تا 10 درصد متجاوزان و آزار دهندگان جنسي كودكان زن و بيش از 90 درصد را مردان تشكيل مي دهند.
همتي گفت: اين افراد با زبان كودكانه ارتباط مناسبي با آنها برقرار كرده و سپس با جلب اعتماد نيت شوم خود را به اجرا در مي آورند که بر اساس تحقيق هاي صورت گرفته عمده آزارها و تجاوزهاي جنسي كودكان از سوي آشنايان و نزديكان كودكان بوده است.
همتي افزود: در بيشتر مواقع تجاوزهاي غريبه ها به كودكان علني مي شود در حالي كه بسياري از تجاوزها و آزارهاي جنسي به كودكان كه از سوي بستگان و نزديكان است اعلام نمي شود.
*اما قانون مجازات اسلامی در خصوص حمایت از حقوق بیمار چه می گوید؟
صحبتهای عضو هیات علمی دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری پیرامون حقوق مرتبط با بیماران که این روزها در رسانه ها بازتاب داشته، شنیدنی است.
دکتر گلریز میگوید: قانون مجازات اسلامی سرفصلی تحت عنوان حمایت از حقوق بیمار ندارد و برای بررسی چنین پرونده هایی به ناچار باید به قوانین پراکنده ای که در قانون مجازات اسلامی وجود دارد، مراجعه کنیم.
وی اضافه می کند: قانون گذار تعرض به افرادی که خواب یا بیهوش هستند، افرادی که اراده ندارند نظیر بیمارانی که قادر به حرکت نیستند، این عمل را در حکم عنف قرار داده و اگر عملی در حکم عنف قرار بگیرد، مجازاتش باید تشدید شود.
به گفته وی، باید بیمار یک همراه در آمبولانس داشته باشد و آمبولانس باید به گونه ای باشد که همراهی که جلو می نشیند امکان کنترل روند رسیدگی به بیمار خود را داشته باشد. یعنی رابطه بیمار و همراه حتی در آمبولانس هم نباید قطع شود.
به عقیده نگارنده، آموزش های لازم و آگاه سازی مردم از اسیهای اجتماعی اعم از شناسایی، کنترل و کاهش آنها و کمک برای بهبود و درمان بیماران اعم از جسمی و روانی به کاهش این مسایل در جوامع کمک خواهد کرد.
به امید آنکه شاهد کاهش این آسیبها در همه جوامع باشیم.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0