‍ ‍ ‍ سوگ و استوری :

وقتی اندوه هم محتوا می‌شود

در قرن بیست‌ویکم، جایی که مرز میان رنج اصیل و روایت‌های مجازی روزبه‌روز کمرنگ‌تر می‌شود. گاهی بلاگری بیشتر به تئاتری از زندگی شبیه است تا آیینه‌ای صادق. نمایش زندگی در شبکه‌های اجتماعی امروز نه فقط شادی‌ها بلکه سوگ و اندوه را هم دربر گرفته است.به همین خاطر تصمیم بران گرفتم که چند سطری در این باره بنویسم .

چند روز پیش در فضای اینستاگرام،  با تصویری مواجه شدم که یکی از بلاگر های  شناخته‌شده همسر خود را از دست داده بود. اما آنچه بیشتر جلب توجه می‌کرد.نه تنها خبر درگذشت بلکه روایت بصری تمام لحظات پس از آن بود. از اعلام مرگ گرفته تا تدفین، مزار، و حتی لحظات خصوصی پس از آن توسط همسر آن مرحومه شاید اگر در گذشته سوگ تجربه‌ای درونی و گاه حتی خاموش بود، امروز به قالب استوری و پست تبدیل شده و برای برخی به (محتوای پرلایک)بدل شده است. استوری‌هایی با پیام‌هایی چون: (پاشو ببین چقدر بازدید گرفتی… تو که همیشه دوست داشتی دیده بشی.)
راستی چه بر سر ما آمده که غم را در قاب استوری قاب می‌گیریم؟ آیا سوگ هم باید دیده شود؟ یا مخاطب، بی‌آن‌که بخواهد تماشاگر تراژدی‌هایی‌ اسست که مرز واقعی و مجازی‌اش گم شده است؟
تجربه سوگ فرآیندی پیچیده و شخصی است. ا از انکارسوگ گرفته تا خشم، چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش آن . اما شاید امروز مرحله‌ی ششم اضافه شده است به( اشتراک‌گذاری)
این پدیده، اگرچه گاهی با نیت آگاهی‌بخشی انجام می‌شود. اما مرز نازک بین همدلی و خودنمایی به‌طرز نگران‌کننده‌ای در حال محو شدن است. جامعه‌ای که در آن دوربین، اشک را پیش از چشم ثبت می‌کند‌. شاید بیش از آنکه با مرگ عزیزان روبه‌رو باشد، با مرگ خلوت و سکوت و حریم خصوصی درگیر است.
یادداشت امروز  دغدغه‌ای مهم و معاصر را مطرح می‌کند که در مرز میان سوگ حقیقی و نمایش رسانه‌ای حرکت می‌کند.
در پایان، چند پرسش را با شما در میان می‌گذارم، شاید به تأملی عمیق‌تر بینجامد.
آیا رنج شخصی هم باید سوژه‌ی دیده‌شدن شود

مخاطب در مواجهه با این تصاویر، همراه است یا صرفاً تماشاگر؟
مردم بیشتر جذب اخبار منفی می‌شوند یا مثبت؟

و مهم‌تر از همه، آیا هر چیزی را باید منتشر کرد؟

شاید وقت آن رسیده به‌جای فقط دیدن درک کنیم.